آرشآرش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

پسر کوچولوی ناز من

کارهای این روزای تو . . .

پسر کوچولوی هفت ماه و ٢١ روزه من سلام عشق مامان این روزا دیگه می تونه تنهایی بشینه . . . سینه خیز میره اونم به چه سرعتی ، هر جا مامان میره با انگیزه دنبالش میای اونقدر که دستهای کوچولوت خسته میشه و شروع میکینی به نق زدن که بغلم کن . . . وقتی  چیزی رو میخوای مشت کوچولوت رو تند تند باز و بسته میکنی یعنی بده به من . . . وقتی میخوای بیام پیشت بهم نگاه میکنی و دستت رو می زنی زمین یعنی بیا اینجا . . . عاشق سیم و برق و هر آنچه محصولاتشه هستی تاچشم باز میکنی سیم آنتنی برقی چیزی پیدا میکنی و در حال خوردن اون هستی . . . پسرم این روزا کنترل شده اسباب بازی مورد علاقه ات . . . خلاصه که شیطونی هات...
27 مهر 1391

جشن تولد بابایی

امروز تولد بابایی مهربونه ، منم خواستم از طرف خودم و آرشی واسش یه جشن کوچولوی وبلاگی بگیرم . . . باباامیر تولدت مبارک   ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه آوردن هر بهانه ، عاشق مهربانی توام  . . . برای من بمان  و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی  . . . عزیزم تولدت مبارک   صدای یک پرواز   فرود یک فرشته   آغاز یک معراج   و شروع یک زندگی   تولدت مبارک   .   .   .     عزيزم روز تولدت را با آسماني پر از ستاره هاي چشمک زن با دشتي پر از ...
20 مهر 1391

صفحه اول

سلام مامانی قشنگم این وبلاگ قراره دفتر خاطرات واسه روزهای قشنگ نی نی بودن تو باشه امیدوارم که بعدها خوشت بیاد ...
17 مهر 1391

هلو

طفلی بچه ام هلو خیلی دوست داشت این عکس ها واسه قبل از مریضی اش بوده . . . هلو خوردن با پستونک میوه ...   ...
17 مهر 1391

کوچولوی ماستی

فسقلی من این چند روز غذاش شده کته ماست و سیب ... با دستهای کوچولوش داره سیب میخوره پسر کوچولوی ماستی من . . .     بچه ام ماست خیلی دوست داره . . . ...
17 مهر 1391

بیماری آرش

عزیزدلم الان چند روزه که حسابی مریض شدی اسهال شدید ویروسی همراه با سرما خوردگی شدید . . . همش می ترسیدم خدایی نکرده کارت به سرم و بیمارستان بکشه قربونت بشم سرفه های وحشتناکی میکنی دو سه شب پیش اصلا نتونستی بخوابی ولی دیشب خوب خوابیدی خدا رو شکر داری بهترمیشی ولی شیطونک من بازم تو اوج مریضی شیطونیش رو میکرد اینم عکس پسری در حال رفتن به زیر میز غذاخوری ...
17 مهر 1391

سینه خیز رفتن آرش جونی

پسر قهرمانم حالا دیگه حسابی یاد گرفته سینه خیز بره تقریبا تموم خونه رو کشف کرده حتی زیر میز و صندلی رو . . . این هم عکس امروزشه که تنهایی دنبال من اومد توی اتاق خواب ...
10 مهر 1391